Johann Christian
Friedrich Hölderlin
سپهر اندیشهی هولدرلین
هولدرلین را شاعر فیلسوفان نام نهادهاند. نیچه در نوجوانی شیفته کتابهای او بود و در دوران پختگی در «مشاهدات نابهنگام» از هولدرلین به نیکی یاد میکند. «گئورگ لوکاچ» در مقالهای (۱۹۳۴) بر علیه تحریف و غصب آثار او توسط رایش سوم از شاعری طرفدار انقلاب کبیر فرانسه سخن میگوید و «والتر بنیامین» در «اشراقها» دو شعر هولدرلین را موضوع تحقیق خود قرار میدهد.
Georg Wilhelm
Friedrich Hegel
ااین پرسش که آیا فیلسوفها اساسا هنوز هم حرفی برای گفتن دارند، به شکلهای گوناگون اما با بسامدی سمج هر از گاهی مطرح میشود. میپرسند: آیا آموزهای افلاطون، کانت، هگل و یا مارکس امروز هم به درد کسی میخورد؟ چنین کسانی به فلسفه به مثابه علوم دقیقه یعنی دانش رشتههای منفرد می نگرند که با پیدایش تئوری جدید، تئوری قدیمی به روز بودن خود را از دست میدهد و در بهترین حالت، در مواجهه با فلسفه، به گفتهی آدورنو، رویکردی را پیش میگیرند «که هگل به حق، با تحقیر، آن را فلسفهی چشماندازها مینامید».
Martin Heidegger
© Digne Meller Marcovicz
هستی و زمان نود ساله شد
در اهمیت این اثر همین بس که سیر تفکر فلسفهی قارهای در سده گذشته آشکارا وامدار اوست؛ از "هرمنوتیک" هانس گئورگ گادامر، "ساختارشکنی" ژاک دریدا، "پدیدارشناسی" موریس مرلوپونتی، "فلسفه سیاسی" هانا آرنت و "اگزیستانسیالیسم" ژان پل سارتر گرفته تا اندیشههای متفکرینی چون میشل فوکو و یا امانوئل لویناس.
Abutorab Chosrawi
گفتگو با ابوتراب خسروی
ابوتراب خسروی راوی داستانهای نوشته و نانوشته بسیاری است. از او تا این زمان چهار مجموعه داستان به نامهای «هاویه»، «دیوان سومنات»، «کتاب ویران»، «آواز پر جبرئیل» و سه رمان با عناوین «اسفار کاتبان»، «رود راوی» و «ملکان عذاب» منتشر شده است. او برنده چندین جایزه ادبی است.
بتسازی و بت شکنی؛
دو روی یک سکه
پیدایش یک نابغه یک رخداد تاریخیست. افلاطون یک رخداد تاریخیست. ارسطو هم! ابن سینا و مولوی و خیام اتفاقات تاریخی هستند. این رخدادها نه قابل پیشبینیاند و نه میشود آنها را برنامهریزی کرد. ظهور نابغهها همان قدر قابل برنامهریزی است که فوران یک آتشفشان. این نه به خواست کسی پیش میآید و نه به عزم و اراده فردی فوران میکند. بر همین منوال کسی از پدر و مادر یک نابغه انتظار ندارد فرزند نابغه دیگری به دنیا بیاورند.
Der Blindensturz, 1568
Pieter Bruegel der Ältere
جهان از دید نابینایان
ما اغلب از یاد میبریم که کمابیش یک سوم زندگیمان را با چشمان بسته سپری میکنیم. اما همینکه با کسی بر میخوریم که تمام عمرش نابینا بوده بر بینایی خود واقف میشویم تا چند ساعت بعد باز همه چیز را فراموش کنیم. شاید این در طبیعت آدمیست که خود را به طور معمول در نداشتههایش میبیند و با آنچه ندارد می سنجد
Paul Celan
بوطیقای تاریخ در شعر سلان
تنها دستهای حقیقی شعرهای حقیقی می نویسند. من هيچگونه تفاوت اساسی بین اثر دست و شعر نمیبينم.
شبولت كلمهی رمز است، كلمهی شناخت، نشانهی تشخیص. اشارتی به تعلق، به خودی بودن یا غریبه. رمز عبوری است که سرنوشت تعیین میکند. شبولت كلمهی ارتباط است و كلمهی تفرق، كلمهای آشنا و غریبه.
Samuel Beckett, 1965
© Gisèle Freund
مفهوم ابزورد با نگاهی به آثار ساموئل بکت
فرق اساسی میان تئاتر ابزورد بکت با یک رساله ی فلسفی (برای نمونه افسانه سیزیف از آلبر کامو) علیرغم محتوی مشترک آنها در همین رفتار و اهمیت اتفاق است. در حالی که کامو و سارتر از ابزورد به عنوان یک درک و فهم سخن می گویند و در مرحله ی بعد درباره ی آن در سنت منطقی و حتی در چهارچوب قدیمی حرف میزنند برای بکت باید آنرا طرح کرد ...